((بی عشق زندگی کردن ممنوع است))
همه چیزدرموردعشق
| ||
|
شخصی ازقوم عرب خاطرخواه دخترعموی خودشده بوداوطوری گرفتارعشق دخترعمویش بودوسرانجام بااوعقدازدواج بست وهروزبادوستانش جلوی درب منزل دخترعمویش(زنش)می نشست گاهی می رفت به خانه اورانگاه می کردودوباره به نزددوستناسش برمی گشت.دخترعمویش پسرعموی دیگری هم داشت که درنزدیکی خانه اش خانه ای کرایه کرده بودوبادخترارتباط کتبی داشت یعنی نامه می نوشتندوگاهی هم نزددخترمی آمد.روزی پسرعموی اولی (شوهرش)طبق عادت به خانه رفت وزنش راندیدازمادراو سوال کردکه فلانی کجاست؟مادرش گفت:حتمابرای قضای حاجت رفته است.اوآنجارفت ولی زنش راندیدبرگشت ودراتاقی اورادیدکه شخصی راپنهان کرده است.ازاوپرسیدتورابه خداقسم می دهم تاراستش رابگویی اوهم به خدا قسم خوردکه راستش این است:منپسرعموی خودم رابه نام فلانی دوست دارم به محض شنیدن این حرف عصبانی شددخترعمویش رابه قتل رساندومادراوراهم کشت وفرارکرد پس معلوم شدکه همه ی عشقهاعاقبت به خیرنمی شوندبلکه بعضی وقتاچنان اتفاقهایی بین عاشق ومعشوق واقع می شودکه آدم ازشنیدن آنهاشاخ درمی آورد نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |